سی و یک ماهگی
سی و یک ماهگی
سی و یک ماهگیت مبارک سلدا خانوم
سلدا خانوم هر چقدر بزرگتر که می شه شیطون تر و شلوغ تر می شه
کارایی می کنه عجیبببببب با آدامسش صحبت می کنه با همه عروسکها و بالش و در و دیوار صحبت می کنه چند روز قبل که داشتیم می رفتیم بیرون با بالش و مبل قابلمه و... خداحافظی می کرد وقتی هم برگشتیم خونه به همشون تک به تک سلام می داد و بهشون می گفت دیدید زود برگشتیم شلوغ که نکردین
بعضی از کلماتی که سلدا استفاده می کنه میمه همون میوه خودمون کیبی -کیوی
بشَستم --همون نشستم بید یا جیشم داره خوابم داره به من می گه چی می بیسی یعنی چی می نویسی
هر جا برو هر جا برو که قضیه داره
اینا رو هم زیاد استفاده می کنه لابد -ختما - در مورد چیه - نظرت چیه -
وقتی سلدا هوس لولوئک می کنه خخخخخخخخخ
سلدا و نقاشی تو پارک میرداماد
وقتی سلدا از حموم اومده بیرون (با عمه جونش رفته بود حموم)
عاشق کیف و کفش و دمپایی هستی تو خونه مدام اینا دستته
اینجا هم نزدیک ملکانه یه ده به نام آرپا درسی که 6 اردیبهشت رفته بودیم اونجا
وقتی سلدا قهر کرده !!