سی ماهگی
سی ماهگی سلدا خانوم
سی ماهگیت مبارک دخمل گلم
دیروز قد و وزنتو اندازه گرفتم قد 91 و وزن 13.2 کاملا نرمال هستی
تازه گیها برام شبا قصه هم می گی آخه به من می گی نی نی گلم و شما مامان من هستی
آخر همه قصه ها هم می گی بیا بدلم نی نی خوشگلم گریه نکن الان بابا می یاد بستنی بخره چیس بخره بیاد باشههههه و بعدش بغلم می کنی و بوس
دیشب می خواستی که اول من قصه بگم اونم قصه آقا خرسه منم شروع کردم که
آقا خرسه گشنش بودو دنبال عسل می گشت که یه دفعه با تعجب گفتی اِ مامان عسل چیه ؟؟ مگه من عسل نیستم ؟؟ آقا خرسه می خواد منو بخوره ؟؟ دخملی شیرین زبونم کلی به حرفت خندیدم
امسال سال تحویل خونه دایی جون بودیم آخه هممون عزا دار بودیم خاله و مامان و دایی می خواستن کنار هم باشن خدا دایی جونمو بیامرزه
چند روز اول بیشتر وقتا هوا بارونی بود و ما بیشتر تو خونه بودیم ولی هوای شمال واقعا عالیهههه
به خاطر سرما و امواج زیاد دریا خیلی نتونستیم بریم کنار ساحل یه بار که رفته بودیم کنار دریا یه
موج بزرگ اومد و ما رو خیس کرد اون خاطره که تو برامون از دریا و موج تعریف می کنی تو دهان همه
افتاده آخه با هیجان و با حرکت دست می گفتی از دریا آب اومد مامان و بابا رو خیس کرد بعد رفت
مسیر برگشت هم بیشتر شهرهای شمال رو دیدیم بعدش هم که خونه بودیم و مهمون و
آخرش هم رفتیم تهران سیزده هم تهران بودیم که کلی خوش گذشت
سلدا در حال تماشای برنامه عمو پورنگ سیو شده
سلدا و ستایش حیاط خونه دایی جون
سلدا کنار پاتریک لاک پشت زهرا جون
اینجا بعد یه بارون حسابی که سلدا رفت حیاط بازی کنه البته بارون انقده ریز ریز می بارید که فکر می کردیم بند اومده ولی تو حیاط بعد چند دقیقه کاملا خیس شدیم
اینجا هم چالوس پارک کنار خیابون پیاده شدیم برای هوا خوری
بقیه عکسا هم پست بعدی