سلداسلدا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 2 روز سن داره

سلدا

بدون عنوان

-      نحوه تغذيه تکميلي در دو هفته اول ماه نهم : از 9 ماهگي مي توان حبوبات را نيز به سوپ کودک اضافه کرد . معمولا" از عدس وماش که هضم آسانتري دارند شروع کنيد . در صورت امکان مي توان از جوانه عدس ياماش در تهيه سوپ استفاده کرد . در مورد ساير حبوبات مثل لوبيا چيتي ، لوبيا قرمز و... بهتر است قبلا" آنها را خيس کرده وپوستشان را جدا نموده وبعد از پختن به سوپ کودک اضافه کرد . -        نحوه تغذيه در دو هفته دوم ماه نهم : در اين سن با استفاده از ميوه هاي فصل آب ميوه تازه تهيه کنيد وبه کودک بدهيد . ابتدا از يک قاشق مرباخوري در روز همراه با يک قاشق مرباخوري آب جوشيده وسرد...
21 خرداد 1390

بدون عنوان

                    -  نحوه تغذيه تکميلي کودک در هفته اول ماه هفتم : شروع غذاي کمکي با فرني آرد برنج است که روز اول از يک قاشق مربا خوري يک بار در روز  ( ظهر) شروع شده وکم کم به مقدار ودفعات آن اضافه مي شود بطوري که روز دوم به دو قاشق مربا خوري ( يک قاشق ظهر ويک قاشق عصر ) ، روز سوم به سه قاشق مربا خوري ( ظهر وعصر وشب هر بار يک قاشق ) ، روز چهارم به 4 قاشق مربا خوري ( صبح ، ظهر، عصر وشب هر بار يک قاشق ) ، روز پنجم به 8 قاشق مربا خوري ( صبح ، ظهر ، عصر وشب هر بار 2 قاشق ) وروز ششم وهفتم به 12  قاشق مربا خوري ( صبح ، ظهر...
21 خرداد 1390

بدون عنوان

حسنی نگو یه دسته گل !!! توی ده شلمرود    حسنی تک و تنها بود٬   حسنی نگو بلا بگو   تنبل تنبلا بگو    موی بلند٬ روی سیاه٬ ناخن دراز٬ واه واه واه!!! نه فلفلی٬ نه قلقلی٬          نه مرغ زرد کاکلی٬   هیچ کس باهاش رفیق نبود.    تنها روی سه پایه نشسته بود تو سایه باباش می گفت: حسنی میای بریم حموم؟                  نه نمیام! نه نمیام! سرتو می خوای اصلاح کنی؟              &...
21 خرداد 1390

بدون عنوان

كدو قلقله زن يكي داشت؛ يكي نداشت. پيرزني سه تا دختر داشت كه هر سه را شوهر داده بود و خودش مانده بود تك و تنها. روزي از روزها از تنهايي حوصله اش سر رفت. با خودش گف «از وقتي دختر كوچكترم را فرستاده ام خانة بخت, خانه ام خيلي سوت و كور شده, خوب است بروم سري بزنم به او و آب و هوايي عوض كنم.» پيرزن پاشد چادرچاقچور كرد؛ عصا دست گرفت و راه افتاد طرف خانة دختر تازه عروسش كه بيرون شهر, بالاي تپه اي قرار داشت. چشمتان روز بد نبيند! از دروازة شهر كه پا گذاشت بيرون گرگ گرسنه اي جلوش سبز شد. پيرزن تا چشمش افتاد به گرگ, دستپاچه شد و سلام بلند بالايي كرد. گرگ گفت «اي پيرزن! كجا مي روي؟» پيرزن گفت «مي روم خانة دخترم. چلو...
21 خرداد 1390

بدون عنوان

فرشته کوچولوی من اینم یه ترانه تولد برای تو که خیلی دوستت دارم                                        ...
17 خرداد 1390

بدون عنوان

دیروز من وبابایی رفتیم و کلی وسایل خوشگل واسه فرشته کوچولومون دیدیم تخت و کمد و کالسکه و لباسهای خوشگل خیلی ناز بودن امروز هم قراره بریم و سفارش تخت وکمد بدیم فرشته کوچولو خیلی دوستت داریم ...
17 خرداد 1390

بدون عنوان

نی نی نازم چند روز پیش  با بابایی رفتیم سونوگرافی ساعت 6 بعد از ظهر بود که بابایی یهویی تصمیم گرفت بیاد و تورو ببینه باهم رفتیم پیش دکتر خیلی شلوغ نبودش زودی رفتیم تو اتاق سونو نی نی کوچولوی من مامانی که تو رو خوب ندید مانیتور جلوی دکتر بود بابایی هم وایساد پیش دکتر و تا جایی که می شدش تورو نگاه کرد کلی هم ذوق می کرد دکتر دستها و پاهای کوچولوتو  و قلب و همه اعضای بدنتو  به بابایی نشون داد خلاصه بابایی کلی تو رو دید زدش و یه عالمه خندیدش پس من چی ...منم می خوام دخملیمو ببینم     موقع برگشتن بابایی کلی خوشحال بودش   اینم بابایی موقع برگشتن از سونوگرافی  در ضمن ...
16 خرداد 1390

بدون عنوان

اینم چند تا سخن آموزنده مردان بزرگ اراده می کنند و مردان کوچک آرزو تلاش کنیم ندیده ها را ببینیم ، دیدن آنچه که همه می بینند هنر نیست فقیر آن نیست که کم دارد ، بلکه آن است که بیشتر می طلبد بزرگترین اشتباه آن است که انسان از اشتباه کردن بترسد برای آدم های فعال 7 روز هفته دارای 7 امروز است و برای آدم های تنبل 7 روز هفته دارای 7 فردا ماموریت ما در زندگی بی مشکل زندگی کردن نیست ، با انگیزه زندگی کردن است          ...
10 خرداد 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سلدا می باشد