سلداسلدا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 12 روز سن داره

سلدا

بدون عنوان

روزی روزگاری در یک جنگل سبز یک بزبزقندی با سه بزغالش زندگی میکردن . بزبز قندی اسم بچه هاش رو گذاشته بود : شنگول ، منگول و حبه انگور . بز بز قندی همیشه بچه ها رو نصیحت میکرد و میگفت هرگز در را به روی کسی که نمیشناسند باز نکنند و خیلی مواظب آقا گرگه باشند . او میگفت که آقا گرگه همیشه تو کمینه . یک روز بزبز قندی تصمیم گرفت برای خرید از کلبه بیرون بره . او به بچه هاش گفت : « شنگولم ، منگولم ، حبه انگورم ، من دارم میرم . رد رو رو کسی باز نکنین ها . » بچه ها با هم گفتند :« نه مامان بزی ، خیالت راحت باشه . » بزبز قندی بچه ها رو بوسید و خداحافظی کرد و رفت . ...
15 فروردين 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سلدا می باشد