روزمرگی ها
روزمرگی های سلدا ٤ یک سال از تولد سلدا کوشولو می گذره زود گذشت روزهایی که نباید شب می شد و شبهایی که نباید روز می شد روزها از پس هم آمدن و چشم برهم زدنی رفتند روزهای زیبایی که اولین های زندگی ات را تجربه کردی لبخند زدی گریستی و آرام آرام بزرگ شدی فلش بک یک ساعت بعد تولد و یک ماهگیت خیلی دختر خوبی بودی وقتی می خوابیدی مثل فرشته ها می شدی ناز و خوردنی می بینی دستای خوشگلت چقدر کوشولو بود بیشتر جاها هم کلاه سرته آخه اینجا سرد بود و تو خیلی کوچولو بودی ومن دلم نمی خواست سرما بخوری دو ماه اول زندگیتو...