روزمرگی ها
روزمرگی های سلدا ٤
یک سال از تولد سلدا کوشولو می گذره
زود گذشت روزهایی که نباید شب می شد و شبهایی که نباید روز می شد
روزها از پس هم آمدن و چشم برهم زدنی رفتند
روزهای زیبایی که اولین های زندگی ات را تجربه کردی لبخند زدی گریستی
و آرام آرام بزرگ شدی
فلش بک
یک ساعت بعد تولد و یک ماهگیت
خیلی دختر خوبی بودی وقتی می خوابیدی مثل فرشته ها می شدی ناز و خوردنی
می بینی دستای خوشگلت چقدر کوشولو بود
بیشتر جاها هم کلاه سرته آخه اینجا سرد بود و تو خیلی کوچولو بودی ومن
دلم نمی خواست سرما بخوری
دو ماه اول زندگیتو بیشتر خواب بودی روزی 19- 20 ساعت می خوابیدی خوافالوووو
این شیشه کوچولو رو خیلی دوست داشتی همیشه باید پیشت بود وگرنه نمی خوابیدی
درست مثل فرشته ها خیلی ناز و آروم ماشاالله خیلی دختر خوبی بودی و اصلا اذیت نمی کردی
شبا راحت می خوابیدی و روزای هم برا خودت بازی می کردی و بعدشم لالا
روی تابی که درست وسط خونه آویزون کرده بودیم تاب می خوردی و خوابت می برد
این پستونک آبیه هم داستان داره هر پستونکی که برات گرفتیم نخوردی الا این یه دونه
البته با ورودت به 5 ماهگی دیگه پستونک هم نخوردی و بازبونت پس می زدی
اولین نشستن و اولین دمر شدن ها که خودت بیشتر از ما ذوق می کردی
وقتی رو تختت می گذاشتمت دست و پا می زدی و خوشحالی می کردی
اینم بگم که اوایل کمی اخمالو بودی و برای همه نمی خندیدی بر عکس الانت
تو سه ماهگی از حالت طاق باز به روی شکم بر می گشتی وغلت می خوردی
و کم کم سرت رو هم ثابت نگه داشتی در شش ماهگی می تونستی خیز بر داری
در هشت ماهگی چهار دست وپا می رفتی و آروم آروم از کنار مبل می گرفتی و راه می رفتی
در یازده ماهگی به صورت رسمی راه رفتی اولین کلمات مفهوم هم در هشت ونیم ماهگی
به زبان آوردی
امروز هم واکسن یک سالگیتو با یک هفته تاخیر زدی
الان که یک سالته مفهوم خیلی حرفای ما رو می فهمی
لی لی حوضک بلدی و هر وقت می گم کله گنده کو انگشت شصتتو نشون می دی
با هر آهنگی نانای می کنی و آهنگ باب اسفنجی و پاندای کونگ فو کار که شبکه پرشین تون
پخش می کن رو خیلی خیلی دوست داری و تبلیغ گلرنگ رو هم دوست داری
مفهوم بیا برو لالا نه نیا دستمو بگیر پاشو دست نزن نی نی (هر وقت می گم نی نی کو رو دیوار عکسشو نشون می ده و اگه عکسو جا به جا کنیم دنبالش می گردی)
رو می فهمه و عکس العمل نشون می ده
اگه خونه نباشم همه جای خونه رو دنبال من می گرده و می گه ما ما
عاشق راه رفتنه و همین طور بیرون از خونه
وقتی صدای زنگ خونه رو می شنوه می گه بابا و می ره جلوی در
وقتی می گم اه اه پی پی کردی می ره جلوی دستشویی و منو نگاه می کنه
روی مجله یا عکس یا تلویزیون وقتی یه بچه می بینه کلی ذوق می کنه و می گه نی نی
بچه های کوچیک رو خیلی دوست داره اما باج نمی ده و نمی زاره حقشو بخورن هههههه
موقع گریه کردن دستشو می زاره جلوی دهانش و گریه می کنه