سلداسلدا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 24 روز سن داره

سلدا

روزمرگی ها

1391/9/11 22:55
نویسنده : سارا
2,261 بازدید
اشتراک گذاری

روزمرگی های سلدا ٤

سلدا خانوم

یک سال از تولد سلدا کوشولو می گذره

 

 زود گذشت روزهایی که نباید شب می شد و شبهایی که نباید روز می شد

روزها از پس هم آمدن و چشم برهم زدنی رفتند

روزهای زیبایی که اولین های زندگی ات را تجربه کردی لبخند زدی  گریستی

و آرام آرام بزرگ شدی

فلش بک

نی نی کوشولو

یک ساعت بعد تولد و یک ماهگیت

خیلی دختر خوبی بودی وقتی می خوابیدی مثل فرشته ها می شدی ناز و خوردنی

خوشگل ناز کوشولو

می بینی  دستای خوشگلت چقدر کوشولو بود

بیشتر جاها هم کلاه سرته آخه اینجا سرد بود  و تو خیلی کوچولو بودی ومن

 دلم نمی خواست سرما بخوری

دو ماه اول زندگیتو بیشتر خواب بودی روزی 19- 20 ساعت می خوابیدی خوافالوووو

نارممممممممم

این شیشه کوچولو رو خیلی دوست داشتی همیشه باید پیشت بود وگرنه  نمی خوابیدی

اینم خواب فرشته ای تو

درست مثل فرشته ها خیلی ناز و آروم  ماشاالله خیلی دختر خوبی بودی  و اصلا اذیت نمی کردی

 شبا راحت می خوابیدی  و روزای هم برا خودت بازی می کردی و بعدشم لالا

سلداییییی 

روی تابی که درست وسط خونه آویزون کرده بودیم تاب می خوردی و خوابت می برد

این پستونک آبیه  هم داستان داره هر پستونکی که برات گرفتیم نخوردی الا این یه دونه

البته با ورودت به 5 ماهگی دیگه پستونک هم نخوردی و بازبونت پس می زدی

 

سلدای من

اولین نشستن و اولین دمر شدن ها   که خودت بیشتر از ما  ذوق می کردی selda

وقتی رو تختت می گذاشتمت  دست و پا می زدی و خوشحالی می کردی دختر گلم

اینم بگم که اوایل کمی اخمالو بودی و برای همه نمی خندیدی بر عکس الانت

سلدای نازم

تو سه ماهگی از حالت طاق باز به روی شکم بر می گشتی  وغلت می خوردی

و کم کم سرت رو هم ثابت نگه داشتی در شش ماهگی می تونستی خیز بر داری

در هشت ماهگی چهار دست وپا می رفتی و آروم آروم از کنار مبل می گرفتی و راه می رفتی

در یازده ماهگی به صورت رسمی راه رفتی اولین کلمات مفهوم هم در هشت ونیم ماهگی

به زبان آوردی

سلدا جونم

فرشته ما

امروز هم واکسن یک سالگیتو با یک هفته تاخیر زدی

الان که یک سالته مفهوم خیلی حرفای ما رو می فهمی

 لی لی حوضک  بلدی  و هر وقت می گم کله گنده کو انگشت شصتتو نشون می دی

با هر آهنگی نانای می کنی و آهنگ باب اسفنجی و پاندای کونگ فو کار که شبکه پرشین تون

پخش می کن رو خیلی خیلی دوست داری و تبلیغ گلرنگ رو هم دوست داری

مفهوم  بیا   برو   لالا  نه  نیا  دستمو بگیر  پاشو  دست نزن  نی نی (هر وقت می گم نی نی کو رو دیوار عکسشو نشون می ده و اگه عکسو جا به جا کنیم دنبالش می گردی)

رو می فهمه و عکس العمل نشون می ده

اگه خونه نباشم همه جای خونه رو دنبال من می گرده و می گه ما ما

عاشق راه رفتنه و همین طور بیرون از خونه

وقتی صدای زنگ خونه رو می شنوه می گه بابا و می ره جلوی در

وقتی می گم اه اه پی پی کردی می ره جلوی دستشویی و منو نگاه می کنه

روی مجله یا عکس یا تلویزیون وقتی یه بچه می بینه کلی ذوق می کنه و می گه نی نی

بچه های کوچیک رو خیلی دوست داره اما باج نمی ده و نمی زاره حقشو بخورن هههههه

موقع گریه کردن دستشو می زاره جلوی دهانش و گریه می کنه

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

صفورا مامان آوا
27 مهر 91 12:14
عزییییییییییزم بازم تولدت مبااااااارک
واقعا فکر کردن به این خاطرات آدمو به یه دنیای دیگه میبره




چيكو
4 آبان 91 11:16
سلام شيواجون خوبي؟ ممنونم كه به وبلاگ گل پسريم سر زدي ،ماشاله دخملت بزرگ شده آدم با اين عكسها ميشه گذر زمان رو ديد؟ لطفا وبلاگ اميرحسين رو لينك كن


ممنون آزاده جونم با کمال میل لینک شدید




محبوب
20 آبان 91 16:41
سلام عزیزم
وای نازیییییییییییی
ماشالا به این دختر
داداش منم داره نی نی دار میشه
من عمههههههه میشممممممم
پست جدیدم دعوت به نمایشگاهمه
خوشحال میشم اگه به مسیرت میخوره تشریف بیاری


ممنون گلم خیلی دوست داشتم که به نمایشگاه بیام ولی شرمنده عمه شدنت هم مبارکه به سلامتی عزیزم









نیر
20 آبان 91 18:05
عزیزم عکسها خیلی عالی بودنند لحظه به لحظه بزرگ شدن سلدا جونو به تصویر کشیدی
انشالله دخترتو اول دکتر کنی بعد عروس کنی بعد مادر کنی




ممنون عزیزم لطف داری




niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سلدا می باشد