روزمرگی ها5
روزمرگی های سلدایی جونم ( 5)
لغت نامه سلدا جونم
بابا ………………. بابا
مامان ………….. مامان
جوج ………….. جوجه .کبوتر .پرنده
اده …………… بده
ادیر………….. بگیر
عزز………..عزیز (مامان علی)
عمه …………… عمه
دد ……….بیرون از خونه
باو………………باب اسفنجی
نی نی …………………. نی نی و کلا بچه های کوچیک
به به ………………..غذا وهمه ئ خوراکیهای
باااا………………آب
باااااااااا ………….لالایی و خوابیدن
بع بع ……………. صدای گوسفند وقتی می گم بع بعی می گه
تازه گیها هم کلی ادا در می یاری مثلا لباتو می یاری جلو و بینیتو می بری بالا
و تند تند نفس می کشی و در آخر هم کلی می خندی
وقتی می گم لالا کن و سرتو می زارم رو شونم تو هم با دست آروم می زنی رو دوشم
یعنی می خوام بخوابم
ماشالله برای خودت یه گوله نمکی والبته شیطون
در تمام کابینت ها رو باز می کنی و محتویاتش رو می ندازی بیرون
علاقه خاصی به مزه ترش داری و از مزه شیرین اصلا خوشت نمی یاد
اینا هم چند تا عکس از روزمرگیت مامانی
سلدا و فضای سبز نزدیک خونمون
کنجکاوی سلدا در پارکینگ خونه
وایییییییییی ستایش چی کار کردی با اسباب بازیهای من مامانیم خودش گفت اینا مال منه
وقتی سلدا از راه برسه وببینه اسباب بازیهاش رو ستایش برداشته اونم خونه مامانیش واییییی
سلدا بغل مامانیش در حرم حضرت معصومه(س)
سلدا و دوستش در حرم
سلدا در باغ بهشت فم آرامگاه مامان بزرگ مامانش