نی نی نازم چند روز پیش با بابایی رفتیم سونوگرافی ساعت 6 بعد از ظهر بود که بابایی یهویی تصمیم گرفت بیاد و تورو ببینه باهم رفتیم پیش دکتر خیلی شلوغ نبودش زودی رفتیم تو اتاق سونو نی نی کوچولوی من مامانی که تو رو خوب ندید مانیتور جلوی دکتر بود بابایی هم وایساد پیش دکتر و تا جایی که می شدش تورو نگاه کرد کلی هم ذوق می کرد دکتر دستها و پاهای کوچولوتو و قلب و همه اعضای بدنتو به بابایی نشون داد خلاصه بابایی کلی تو رو دید زدش و یه عالمه خندیدش پس من چی ...منم می خوام دخملیمو ببینم موقع برگشتن بابایی کلی خوشحال بودش اینم بابایی موقع برگشتن از سونوگرافی در ضمن ...