مسافرت
مسافرت با نی نی
٢٥ خرداد ٩٠
امروز از صبح داشتم آماده می شدم برای رفتن به مسافرت آخه قراره بریم سرعین و بعدشم آستارا
ساعت 6 بعد از ظهر من وبابایی راه افتادیم رفتیم قرار بود عزیز و بابا بزرگ و
عمه فاطمه وزینب هم با ما بیان البته محمد صدرا و زهرا و باباشون هم بودن
سر راه اونا رو هم دیدیم و با هم همسفر شدیم
شب دیر وقت رسیدیم سرعین بابای صدرا برامون یه خونه اجاره کردش و شب رو موندیم اونجا
اون شب صدرا و زهرا انقدر گریه کردن که صداشون همه جا رو پر کرده بود
اون شب ماه گرفتگی هم بودش منم کلی برات آیه الکرسی خوندم
قربون فرشته کوچولوم برم که مامانو اذیت نکرد
فردا صبح یعنی روز میلاد حضرت علی (ع) هم رفتیم آستارا یه ویلا اجاره کردیم و موندیم اونجا
کنار دریا هم رفتیم در کل مسافرت بدی نبودش برای نی گلم هم از آستارا یه دونه
عروسک خریدم
جمعه شب هم برگشتیم خونه فقط پاهای مامانی کلی تپل شده بود و باد کرده بودش