بدون عنوان
ماه چهارم (من و فرشته ام)
اردیبهشت 1390
تو اردیبهشت ماه هر روز که می گذشت حالم بهتر می شد
قرار بود مامان و بابای علی 4 اردیبهشت برن مکه از چند روز قبل من وعلی اونجا بودیم مامانم هم اومده
بود روز شنبه آش پشت پا داشتن که مامان علی خودش پخت روز جمعه هم کلی مهمون داشتن که یکی سبزی پاک می کرد یکی نخود لوبیا و ... منم که نخود هر آش و باید تو همه کارا دستی داشته
باشم جاری جونم هم تشریف نداشتن آخه گرگان هستن ایشون و من به عنوان تنها عروس
موجود باید کلی کار می کردم
منم طاقت نیاوردم و گفتم که نی نی دارم و باید استراحت کنم و کو گوش شنوا
روز 4 اردیبهشت عازم مکه شدن
دو روز بعد هم مامانم و فاطمه اومدن خونه ما و چند روزی موندن
روز 14 اردیبهشت هم که چهار شنبه بود رفتم برای آزمایش کواد مارکرز
جوابش رو هم 18 اردیبهشت آماده می شد
روز 16 اردیبهشت هم از مکه برگشتن و چند تا سوغاتی برای دخملی من هم آوردن
به جز خستگی مهمونی مامان علی اردیبهشت ماه خوبی بود چون حالم خیلی بهتر شده بود
روز 18 جواب آزمایشو گرفتم و 25 اردیبهشت که وقت دکتر داشتم بردم پیش دکتر و خانوم دکتر هم گفت
که همه چیز خوبه و نی نی خدارو شکر سالمه
تو این ماه دکترم رو هم عوض کردم و الان می رم پیش دکتر ناظم پور