بیست ماهگی و دو سالگی وبلاگ
بیست ماهگی سلدا جونم
و دو سالگی وبلاگ دخملی
بیست ماهگیت مبارک نازنینم
ببخش که کمتر فرصت آپ کردن وبلاگتو دارم
به هر حال مبارکه دخمل نازو خوکشلم بیست ماهه شدنت
خیلی خیلی شیرین و دوست داشتنی شدی
با اون حرفای نصفه نیمه و طوطی وارت واقعا به دل میشینی
دیگه لازم نیست کلماتی رو که بلدی رو برات لیست کنم چون همه چی بلدی ماشااله
از ٢ خرداد که تهران بودیم تا امروز صبح که اومدیم خونه کلی با بچه های فامیل (ستایش_ درسا_ کیارش_ محمد امین _ علیرضا _ فاطمه _ زهرا_راحله_ ساناز_ الینا _ عسل_ صدرا _ پینار _ امیر محمد _ و...) بازی کردی اونم حسابیییییی
حالا چه طور شد که این همه نی نی رو دیدی
خوببببببببببببب خاله جونت رفته بود مکه با امیرمحمد و امیر حسین و عمو علی (شوهر خاله)
ایشاله که زیارتشون قبول حق باشه
موقع برگشت تو مهمونی شام و پروسه چتر شدن خونشون همه این نی نی ها رو دیدی
من و سلدا جونی دو هفته تهران بودیم خونه مامان جونم
کلی خاطره و عکس از این روزا داری
قربونت برم که ستایشرو انقده قشنگ صدا می کردی که همه کیف می کردن اینجوری
سی تایش اونم با چه نازی
راستی یادم رفت بگم که مهراد کوشولو رو هم دیدیم نوه دایی من که یک هفته از شما کوچیک تره
واییییییی که عاشق مداد و خودکار و دمپایی هستی به دمپایی می گی ممپایی وقتی
از پات در بیاد می گی ممپایی اوتاد
کلی شیرین زبون و ناز و خوردنی هستی اینو هرکی می بینتت می گه خوووووووووو
دو سالگی وبلاگ هم مبارک امیدوارم روزی برسه که خودت وبلاگتو آپ کنی
به مناسبت بیستمین ماهگرد و دوسالگی وبلاگ فردا یه جشن کوچیک سه تایی می گیریم
امروز خسته ام صبح از مسافرت رسیدم کلی کار دارم
عکسم فردا